محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

نفس مامان و بابا

پسرم داره بزرگ میشه

سلام به پسر خوشتیپ خودم!دوشنبه ٢٧ ام آذر در حالی که حسابی داشت برف می بارید رفتم کلینیک.آخه قرار بود بعد چند هفته دوباره تو رو ببینم.عزیزم خانم دکتر بعد کمی وارسی و زل زدن به مونیتور شروع کرد.وزن ٢١٧٠ ،سن ٣٣ هفته و ٢ روز(به حساب خودم ٣٢ هفته و ٣روز) و...ماشالاه به پسر عزیزم،خانم دکتر گفت وزنت خوبه.داری بزرگ میشی عزیز دلم.پسرم واسه رسیدن به بهمن ماه لحظه شماری می کنم. درضمن امروز گواهینامه جدید ده ساله من اومد.روزی که داشتم برای اولین بار گواهینامه رانندگی می گرفتم انگار همین دیروز بود فکر نمی کردم موقع تمدیدش تو رو داشته باشم.اما میدونم دفعه دیگه به امید خدا تو کلاس سوم دبستان خواهی بود. پسرم!مامان همیشه عاشقته.   &nbs...
29 آذر 1391

سکسکه های پسرم

پسر گلم دیشب باز سکسکه میکردی.ولی یه خورده طولانی شد.نگرانت شدم. علت دقیق سکسکه جنین روشن نیست اما به هر حال تنها جنین هایی که آن قدر رشد کرده اند که دستگاه عصبی شان به قدر کافی تکامل یافته باشه، سکسکه می کنند. اعتقاد دارن که جنین مایع آمنیونی را می خوره و نیز استنشاق می کنه. در این هنگام مایع وارد ریه هات می شه، بعد دیافراگم منقبض می شه و باعث سکسکه زدنت میشه ومن حرکات ریتمکی(چیزی شبیه نبض) احساس می کنم.  به بابات گفتم نمی دونم چرا سکسه اش قطع نمیشه،نکنه اذیت بشه!چیکار کنیم قطع بشه؟! بابایی هم خندید و گفت پولی که روی اوپن گذاشته بودم و کی برداشته؟ بابات همین کلک رو یه بار به خودم زده بودم منم از حرفش متعجب شدم سکسکه ام ...
29 آذر 1391

دلتنگتم

سلام پسر نازم.دیروز یکشنبه نوبت دکتر داشتم.باتفاق بابایی رفتیم.بعد نیم ساعت نوبتم شد.دکتر فشارم رو گرفت،بعد رفتم رو ترازو.در ٤ هفته ١.٥ کیلو زیاد کرده بودم.صدای قلب نازتو شنیدم و مثل همیشه کلی ذوق کردم.قربون قلب کوچولوت برم که اینقدر تند میزنه.دوشنبه هم قراره برم سونو تا ببینم پسر گلم وزنش چطوره.تپلی شده یا نه؟!
27 آذر 1391

هفته سی و سه

سلام خوشگل من! عزیز دلم هوا خیلی سرد شده، و چند روزی هست که بارون میباره. آخه داره پاییز تموم میشه و وارد زمستون میشیم. تو هم که مامانی رو خونه نشین کردی. شبها هم خیلی شیطونی می کنی و نمی گذاری بخوابم. بی خواب های من به بابات هم سرایت کرده. نازنینم! هزاران بار خدا رو شاکرم که کمک کرد تا هفته سی و دو رو به اتمام برسونیم و وارد هفته سی و سه بشیم .   پسرم میگن در اين هفته وزنت كمي بيشتر از 1810 گرم و طول بدنت (از سر تا پاشنه پا) حدود 43.7 سانتي متر ميشه.چروكها و همچنين رنگ سرخ پوست تو كمتر شده و در حالي كه اكثر استخوانهات در حال سخت شدن هستند جمجمه ات هنوز نرم بوده و استخوانهاي جمجمه كاملا به يكديگر نچسبيده اند. اين ام...
25 آذر 1391

هفته سی و دو

هورررااااااا هفته 31 هم تموم شد و وارد هفته 32 شدیم.خدایا ازت ممنونم دیروز جمعه 17 آذر به سد خاکی سقالکسار که در نزدیکی رشت هست رفتیم. هوا خیلی خوب بود.فکر نمی کردم ابنقدر شلوغ بشه!!!خیلی خوش گذشت گلم.ایده جالبی که برای تمیز نگه داشتن این محیط تفریحی داشتن این بود که سه هزار تومن ورودی می دهی اگر در موقع خروج زباله های خودمون رو تحویل بدیم دو هزار تومان پس می گیریم.   پسرم تغییرات در هفته 32 اینطور هست: احتمالا اكنون وزن كودك شما حدود 1800 گرم و طول او هم حدود 43.2 سانتي متر است و بيشتر فضاي رحم شما را به خودش اختصاص داده است. ناخنهاي انگشتان پاهاي او درآمده اند و ناخنهاي انگشتان دستهاي او هم رشد كرده اند....
25 آذر 1391

تولد همسرم

سلام پسرم،عزیزترینم!امروز بیستم آذر ماه سال نود و یک هست و تو سخت مشغول لگد مال کردن مامانت هستی،آنچنان محکم به دنده هام لگد می زنی که گاهی مجبور میشم کج بشینم تا پاهای کوچولوت به دنده هام نرسه!پسر گلم امروز تولد بابات هست.واسش کیک پختم و یه کادوی خوشگل از طرف هر دومون بهش دادم.یک کیف چرمی که به پرستیژ استادی بخوره .عزیزم جات واقعاً خالی بود اما برای تولد من که ١٧ بهمن هست حتماً خودت رو می رسونی و ما باهم شمع تولد رو فوت می کنیم.انشاالاه.بابات امروز ٣١ ساله شد.بابای خیلی ماهی داری ایشالاه همیشه سایه اش بالای سر ما باشه.                     &nbs...
25 آذر 1391

خاطرات يك جنين

تا چند وقت پيش نبودم اما حالا زندگي مشتركم را شروع كردم و فعلا براي مسكن، رحم را براي چند ماه اجاره كردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بيرون مي اندازد و تمام وسايلم را هم مي گذارد توي كوچه!   ادامه مطلب را بینید اظهار وجود: هنوز كسي از وجودم خبر ندارد .البته وجود كه چه عرض كنم .هرچند ساعت يكبار تا مي خواهم سلول هايم را بشمرم همه از وسط تقسيم مي شوند و حساب و كتابم به هم مي ريزد. زندان : گاهي وقت ها فكر ميكنم مگه چه كار بدي كردم كه مرا به تحمل يك حبس 9 ماهه در انفرادي محكوم كرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اينجا با آنجا : داشتم با خودم فكر مي كردم اگه قراربود ما جنين ها به جاي رحم مادر در جايي از بدن پدرها زندگي مي ...
23 آذر 1391

برای همسرم

روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگیم تولدت مبارک ...
20 آذر 1391

نامی برازنده

سلام عزیز دلم.خوبی گلم. هر روز دارم به این فکر می کنم که چه اسمی برازنده و مناسب توست و فردایی دیگر از ما گله مند نباشی.گاهی فکر می کنم کاش خودت هم می تونستی در انتخاب اسمت مشارکت داشته باشی!!امیدوارم بتونیم نامی که برازنده توست و خوش آهنگ و با معنی خوب باشه انتخاب کنیم.فعلاً اسمهایی رو مد نظر داریم.مثلاً محمدامین،ایلیا،پرهام و پارسا. خدایا همیشه محتاج تو هستیم ما را یک لحظه رها نکن.                                            ...
19 آذر 1391